دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...
حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی
دیـــرشناختمشان...!
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم...
و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!
نظرات شما عزیزان:
الهه 16 
ساعت23:20---4 دی 1391
سلام عزیزم وبت باحاله به منم سر بزن فعلاباای
سروش 
ساعت14:40---22 آذر 1391
چندان هم دور نیستی...
فقط به اندازه ی...
یک "نمی دانم"،
از من فاصله گرفته ای...
آری...
فقط "نمی دانم" کجایی